: منوي اصلي :
صفحه اصلي پست الكترونيك پارسي بلاگ
ورود به مدیریت درباره من
: درباره خودم :
سعید گنج خانیشیعه دوازده امامی
: پيوندهاي روزانه :
شهید همت [676][آرشیو(1)] , ugd : لوگوي وبلاگ : : لوگوي دوستان من : : فهرست موضوعي يادداشت ها : امام[5] . : آرشيو يادداشت ها : مولاخواهد امد اما......کی؟؟؟خطر بزرگ .......جبههبانوانحسین پشتيباني وطراحي: وبلاگ قالب وبلاگ حب الحسین اجننی وبلاگ خدایی که به ما لبخند می زند وبلاگ شلمچه ما صاحبی داریم برای سفارش قالب به دو وبلاگ اول می تونید سر بزنید شعارهای امام حسین (ع) یکشنبه 86 دی 30 ساعت 1:8 عصر اباعبدالله خطبهای دارد در روز عاشورا ، در آنوقتی که از نظر ظاهر ، همه امیدهـــــــا قطع شده است و هر کسی باشد ، خودش را میبازد . ولی این خطبه آنچنان شور و احساسات دارد که گوئی آتش است که از دهان حسین بیرون میآید ، اینـــــقدر داغ است . آیا این جملهها شوخی است ؟ : « الا و ان الدعی ابن الدعی قد رکز بین اثنتین بین السله و الذله ، و هیهات منا الذله » . پسر زیاد از شمشیرش خون میچکید . پدر سفاکش بیست سال قبل آنچنان از مردم کوفه زهر چشم گرفته بود که تا مردم کوفه شنیدند پسر زیاد مامور کوفه شده است ، خود بخود از ترس خزیدند به خانههـــــای خودشــــان ، چــــون او و پدرش را میشناختند که چه خونخوارهائی هستند . همینکه پسر زیاد آمد به کوفه و امیر کوفه شد ، به خـــــاطر رعبی که پدرش در دل مردم کوفه ایجاد کرده بود ، مردم از دور مسلم پراکنده شدند . اینقدر مردم مرعوب اینها بودند . امام حسین خطاب به مردم کوفه میفرماید : « الا و ان الدعی ابن الدعی » مردم ! آن زنازاده پسر زنازاده، آن امیر و فرمانده شما « قد رکز بین اثنتین بین السله و الذله » میدانید به من چه پیشنهاد میکند ؟ میگوید حسین ! یا باید خوار و ذلیل من شوی و یا شمشیر . به امیرتان بگوئید که حسین میگوید : « هیهات منا الذله » حســین تن به خواری بدهد ؟ ! آیا او خیال کرده که من مثل او هستم ؟ « یابی الله ذلک لنا و رسوله و المومنون و حجور طابت و طهرت » خــــــدا میخواهد حسین چنین باشد . شما مگر نمیدانید ، آن زنازاده مگر نمیداند که من در چه دامنی بزرگ شدهام ؟ من روی دامن پیغمبر بزرگ شـــــدهام روی دامن علی مرتضی بزرگ شدهام ، من از پستان فاطمه شیر خوردهام . آیا کسی که از پستان زهرا شیر خورده بــــاشد ، تن به ذلت و اسارت مثل پسر زیاد میدهد ؟ ! « هیهات منا الذله » ما کجا و تن به خواری دادن کجا ؟ ! شعار حسین در روز عاشورا از این تیپ است . آقایان سردستههـــا که برای دستههای خودتان شعار میسازید ، ببینید شعارهایتان با شعارهای حسین میخواند یا نمیخواند . مسئله تشنگی اباعبدالله و خـــــاندان و اصحــــابشان مسئله شوخیای نیست .هوا بسیار گرم ( عاشورای آنوقت ظاهرا در اواخر خرداد بوده . هوای عراق زمستانش گرم است تا چه رسد به نزدیک تابستان آن ) ، سه روز است که آب را بروی اهل بیت پیغمبر بستهاند ، گو اینکه در شب عاشورا توانستند مقداری آب بیاورند در خیمهها که حضرت فــرمود آب را بنوشید و این آخرین توشه شما خواهد بود . و به علاوه از نظر طبیعی یک قاعدهای است : هر کسی از بدنش خون زیــاد برود که بدن کم خون شده و احتیاج به خون جدید داشته باشد ، تشنه میشود .خداوند متعال بدن را به گونهای ساخته است که وقتی به چیزی احتیاج دارد ، فورا همان احتیاج جلوه میکند . افرادی که زخم بر می دارند ، میبینید فورا تشنگی بر آنهـــا غــالب میشود ، و این به واسطه رفتن خون از بدنشان است که چون بدن آماده میشود برای ساختن خون و میخواهد خون جدید بســــازد ، آب میخواهد خود رفتن خون از بدن ، موجب تشنگی است . « یحول بینه و بین السماء العطش » اینقدر تشنگی اباعبدالله زیاد بود که وقتی به آسمان نگاه میکرد بالای سرش را درست نمیدید اینها شوخی نیست.ولی من هر چه در مقاتل گشتم ( آن مقداری که میتوانستم بگردم ) تا این جمله معروفی را که میگویند اباعبدالله به مردم گفت : « اسقونی شربه من الماء » ، یک جرعه آب به من بدهید ، ببینم ، ندیدم !!! حســــین کـــــسی نبود که از آن مردم چنین چیزی طلب بکند . فقط یک جـــــا دارد که حضرت در حـــــالی که داشت حمله میکرد « و هو یطلب الماء » . قرائن نشان میدهد که مقصود اینست : در حالی که داشت به طرف شریعه میرفت ( در جستجوی آب بود که از شریعه بردارد ) نه اینکه از مردم طلب آب میکرد . عظمت اباعبدالله چیز دیگری است . او چیزی است ، ما چیز دیگری . شعارهائی که در سینه زنیهـــــا و نوحه سرائیها میدهید ، شعارهای حسینی باشد . نوحه ، بسیار بسیار خوب است . ائمه اطهار دستور میدادند افرادی که شاعر بودند ، نوحه خــوان بودند ، نوحه سرا بودند ، بیایند برای آنها ذکر مصیبت بکنند ، آنها شعر میخواندند و ائمه اطهار گریه میکردند . نوحه سرائی و سینه زنی و زنجیرزنی ، من با همه اینها موافقم ، ولی به شرط اینکه شعارها ، شعارهای حسینی باشد ، نه شعارهای من در آوردی : " نوجوان اکبر من " ، " نوجوان اکبر من " شعار حسینی نیست . شعارهای حسینی شعارهائی است که از این تیپ باشد : فــــریاد میکند « الا ترون ان الحق لا یعمل به ، و ان الباطل لا یتناهی عنه یرغب المومن فی لقاء الله محقا » مردم ! نمیبینید که به حق عمل نمیشود و کسی از باطل رو گردان نیست ؟ در چنین شرایطی ، مومن " نگفت حسین یا امـــام " باید لقاء پروردگارش را بر چنین زندگیای ترجیح بدهد . و یا : « لا اری الموت الا سعاده ، و الحیاه مع الظالمین الا برما » . ( هر جملهاش سزاوار است که بــــا آب طلا نوشته شود و در همه دنیــــا پخش گردد ، و این ، باز هم کم است . ) من مرگ را جز خوشبختی نمیبینم ، من زندگی با ستمکاران را جز ملالت و خستگی نمیبینم . مرا عار آید از این زندگی که سالار باشم کنم بندگی شعارهای حسین ( ع ) شعارهای محیی بود ، « یا ایها الذین آمنوا استجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم ». اباعبدالله یک مصلح است . این تعبیر مال خودش است : « انی لم اخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی ، ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیره جدی و ابی » . نوشته شده توسط : سعید گنج خانی نظرات ديگران [ نظر] :لیست کامل یاداشت ها : شهید بهشتی با درک عمیق اسلام در سنگرهای مختلف فعال بوداگر یه آماتور هستید و هنوز توی صحیح تایپ کردن مشکل دارید بهتون پ+ نرم افزار[عناوین آرشیوشده]
: لوگوي وبلاگ :
: لوگوي دوستان من :
: فهرست موضوعي يادداشت ها : امام[5] . : آرشيو يادداشت ها : مولاخواهد امد اما......کی؟؟؟خطر بزرگ .......جبههبانوانحسین پشتيباني وطراحي: وبلاگ قالب وبلاگ حب الحسین اجننی وبلاگ خدایی که به ما لبخند می زند وبلاگ شلمچه ما صاحبی داریم برای سفارش قالب به دو وبلاگ اول می تونید سر بزنید
: فهرست موضوعي يادداشت ها :
مولاخواهد امد اما......کی؟؟؟خطر بزرگ .......جبههبانوانحسین
وبلاگ قالب
وبلاگ حب الحسین اجننی
وبلاگ خدایی که به ما لبخند می زند
وبلاگ شلمچه
ما صاحبی داریم
برای سفارش قالب به دو
وبلاگ اول می تونید
سر بزنید
شعارهای امام حسین (ع)
« الا و ان الدعی ابن الدعی قد رکز بین اثنتین بین السله و الذله ، و هیهات منا الذله » . پسر زیاد از شمشیرش خون میچکید . پدر سفاکش بیست سال قبل آنچنان از مردم کوفه زهر چشم گرفته بود که تا مردم کوفه شنیدند پسر زیاد مامور کوفه شده است ، خود بخود از ترس خزیدند به خانههـــــای خودشــــان ، چــــون او و پدرش را میشناختند که چه خونخوارهائی هستند . همینکه پسر زیاد آمد به کوفه و امیر کوفه شد ، به خـــــاطر رعبی که پدرش در دل مردم کوفه ایجاد کرده بود ، مردم از دور مسلم پراکنده شدند . اینقدر مردم مرعوب اینها بودند . امام حسین خطاب به مردم کوفه میفرماید : « الا و ان الدعی ابن الدعی » مردم ! آن زنازاده پسر زنازاده، آن امیر و فرمانده شما « قد رکز بین اثنتین بین السله و الذله » میدانید به من چه پیشنهاد میکند ؟ میگوید حسین ! یا باید خوار و ذلیل من شوی و یا شمشیر . به امیرتان بگوئید که حسین میگوید : « هیهات منا الذله » حســین تن به خواری بدهد ؟ ! آیا او خیال کرده که من مثل او هستم ؟ « یابی الله ذلک لنا و رسوله و المومنون و حجور طابت و طهرت » خــــــدا میخواهد حسین چنین باشد . شما مگر نمیدانید ، آن زنازاده مگر نمیداند که من در چه دامنی بزرگ شدهام ؟ من روی دامن پیغمبر بزرگ شـــــدهام روی دامن علی مرتضی بزرگ شدهام ، من از پستان فاطمه شیر خوردهام . آیا کسی که از پستان زهرا شیر خورده بــــاشد ، تن به ذلت و اسارت مثل پسر زیاد میدهد ؟ ! « هیهات منا الذله » ما کجا و تن به خواری دادن کجا ؟ ! شعار حسین در روز عاشورا از این تیپ است . آقایان سردستههـــا که برای دستههای خودتان شعار میسازید ، ببینید شعارهایتان با شعارهای حسین میخواند یا نمیخواند . مسئله تشنگی اباعبدالله و خـــــاندان و اصحــــابشان مسئله شوخیای نیست .هوا بسیار گرم ( عاشورای آنوقت ظاهرا در اواخر خرداد بوده . هوای عراق زمستانش گرم است تا چه رسد به نزدیک تابستان آن ) ، سه روز است که آب را بروی اهل بیت پیغمبر بستهاند ، گو اینکه در شب عاشورا توانستند مقداری آب بیاورند در خیمهها که حضرت فــرمود آب را بنوشید و این آخرین توشه شما خواهد بود . و به علاوه از نظر طبیعی یک قاعدهای است : هر کسی از بدنش خون زیــاد برود که بدن کم خون شده و احتیاج به خون جدید داشته باشد ، تشنه میشود .خداوند متعال بدن را به گونهای ساخته است که وقتی به چیزی احتیاج دارد ، فورا همان احتیاج جلوه میکند . افرادی که زخم بر می دارند ، میبینید فورا تشنگی بر آنهـــا غــالب میشود ، و این به واسطه رفتن خون از بدنشان است که چون بدن آماده میشود برای ساختن خون و میخواهد خون جدید بســــازد ، آب میخواهد خود رفتن خون از بدن ، موجب تشنگی است . « یحول بینه و بین السماء العطش » اینقدر تشنگی اباعبدالله زیاد بود که وقتی به آسمان نگاه میکرد بالای سرش را درست نمیدید اینها شوخی نیست.ولی من هر چه در مقاتل گشتم ( آن مقداری که میتوانستم بگردم ) تا این جمله معروفی را که میگویند اباعبدالله به مردم گفت : « اسقونی شربه من الماء » ، یک جرعه آب به من بدهید ، ببینم ، ندیدم !!! حســــین کـــــسی نبود که از آن مردم چنین چیزی طلب بکند . فقط یک جـــــا دارد که حضرت در حـــــالی که داشت حمله میکرد « و هو یطلب الماء » . قرائن نشان میدهد که مقصود اینست : در حالی که داشت به طرف شریعه میرفت ( در جستجوی آب بود که از شریعه بردارد ) نه اینکه از مردم طلب آب میکرد . عظمت اباعبدالله چیز دیگری است . او چیزی است ، ما چیز دیگری . شعارهائی که در سینه زنیهـــــا و نوحه سرائیها میدهید ، شعارهای حسینی باشد . نوحه ، بسیار بسیار خوب است . ائمه اطهار دستور میدادند افرادی که شاعر بودند ، نوحه خــوان بودند ، نوحه سرا بودند ، بیایند برای آنها ذکر مصیبت بکنند ، آنها شعر میخواندند و ائمه اطهار گریه میکردند . نوحه سرائی و سینه زنی و زنجیرزنی ، من با همه اینها موافقم ، ولی به شرط اینکه شعارها ، شعارهای حسینی باشد ، نه شعارهای من در آوردی : " نوجوان اکبر من " ، " نوجوان اکبر من " شعار حسینی نیست . شعارهای حسینی شعارهائی است که از این تیپ باشد : فــــریاد میکند « الا ترون ان الحق لا یعمل به ، و ان الباطل لا یتناهی عنه یرغب المومن فی لقاء الله محقا » مردم ! نمیبینید که به حق عمل نمیشود و کسی از باطل رو گردان نیست ؟ در چنین شرایطی ، مومن " نگفت حسین یا امـــام " باید لقاء پروردگارش را بر چنین زندگیای ترجیح بدهد . و یا : « لا اری الموت الا سعاده ، و الحیاه مع الظالمین الا برما » . ( هر جملهاش سزاوار است که بــــا آب طلا نوشته شود و در همه دنیــــا پخش گردد ، و این ، باز هم کم است . ) من مرگ را جز خوشبختی نمیبینم ، من زندگی با ستمکاران را جز ملالت و خستگی نمیبینم . مرا عار آید از این زندگی که سالار باشم کنم بندگی شعارهای حسین ( ع ) شعارهای محیی بود ، « یا ایها الذین آمنوا استجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم ». اباعبدالله یک مصلح است . این تعبیر مال خودش است : « انی لم اخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی ، ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیره جدی و ابی » .
نوشته شده توسط : سعید گنج خانی
نظرات ديگران [ نظر]
شهید بهشتی با درک عمیق اسلام در سنگرهای مختلف فعال بوداگر یه آماتور هستید و هنوز توی صحیح تایپ کردن مشکل دارید بهتون پ+ نرم افزار[عناوین آرشیوشده]