سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 مولاخواهد امد اما......کی؟؟؟ - عصر اختناق



مرقد و مزار عقیله بنى هاشم زینب کبرى علیه السلام 
یکى از زیارتگاههاى بسیار مهم و مورد توجه همه مذاهب اسلامى در دمشق ، مرقد و آرامگاه زینب کبرى ، دختر امیرالمومنین علیه السلام است که همواره خیل مشتاقان و ارادتمندان بانوى فداکار و بزرگ وار از سرزمین هاى اسلامى به ویژه ایران ، باى زیارت قبر او عازم این سرزمین هستند.
(زینب کبرى )ملقب به ام کلثوم در سال ششم هجرى - پس از صلح حدیبیه - و دو سال بعد از تولد حسین ابن على علیه السلام پا به عرصه وجود گذاشت ، محیطى که او در آن رشد کرد مهبط جبرئیل امین و جایگاه وحى سرمدى بود و روزى که خداوند به رسولش فرمان داد تا تمامى درهایى که به مسجدالنبى صلى الله علیه و آله باز مى شدند را مسدود کند، زادگاه او را مستثنى ساخت . مادرش پاره تن رسول الله صلى الله علیه و آله ، پدرش ‍ بهترین صحابه و نخستین مرد مسلمان در اسلام ؛ و خاندان او افضل خاندان عالم بود که خداوند متعال رجس و پلیدى را از آنان دور کرده و تحت (کسا) رسولش ، در ظل حمایت خویش وارد ساخته بود.
زینب علیه السلام تحت تربیت چنین خاندان استثنائى رشد کرد. از همان ابتدا با مصیبتهاى فراوانى روبرو شد که تحمل آن بر بسیارى امکان پذیر نبوده و نخواهد بود. زینب علیهاالسلام پس از آن که به سن ازدواج رسید، طبق گفته رسول خدا صلى الله علیه و آله که روزى به فرزندان على علیه السلام و جعفر نگاه کرده و فرموده بود: دختران ما براى پسران ما و پسران ما براى دختران ما؛ از میان آن همه خواستگارانى که داشت به همسرى برادرزاده اش ، عبدالله بن جعفربن ابیطالب علیه السلام - که پنج سال از او بزرگتر بود- درآمد. زینب کبرى علیهاالسلام در فاجعه کربلا دهها تن از بهترین و عزیزترین کسانش را از دست داد.
آن معصومه فداکار پس از چند روز توقف در دمشق ، همراه سایر زنان اهل بیت و کاروان اسراى کربلا به مدینه بازگشت و چنانچه خواهیم گفت در واقعه حره به سال 62 هجرى و یا سال قحطى مدینه ، همراه عبدالله جعفر که در دمشق زمین هایى داشت به این شهر مهاجرت و در همان جا وفات یافت .
قریه اى که حضرت زینب علیهاالسلام در آن مدفون هستند در گذشته به راویه و اکنون به زینبیه مشهور است . در حال حاضر این قریه به شهر متصل و در هفت کیلومترى شرق دمشق قدیم به طرف فرودگاه واقع مى باشد.
در خیابان اصلى این شهرک از دور، گنبد و ماذنه هاى مقبره آن بانوى گرامى و دخت امام على علیه السلام دیده مى شود. گنبد این مرقد طلائى است و در سمت شرقى و غربى آن دو مناره کاشیکارى شده قرار دارد.
در مدخل در غربى حرم و سمت راست آن داخل اطاق کوچکى سه قبر وجود دارد که یکى از آنها قبر آیه الله سید حسین یوسف مکى عاملى متوفى 1397 هجرى و دیگرى مرحوم محسن الامین عاملى ، صاحب تالیف معروف اعیان الشیه و سومین آنها نیز دختر میرزا تقى بهبهانى مى باشد.
فضاى حرم حضرت زینب و صحن آن بصورت مربع مستطیل مى باشد که شبستان و گنبد و حرم در وسط آن قرار گرفته و داراى چهار در ورودى مى باشد سقف شبستان و حرم از سه قسمت تشکیل شده که به صورت پله اى بر روى هم قرار دارند و گنبد نیز در وسط آن قرار یافته است . بر روى این گنبد آیاتى از قرآن نوشته شده و طلاکارى آن در سالهاى اخیر به وسیله ایران انجام شده است .
در سمت شرق صحن مطهر، مصلاى زینبیه به همت آیه الله فهرى زنجانى نماینده مقام معظم ولى فقیه در سوریه ساخته شده و مراسم نماز جماعت ، دعاى کمیل و نماز جمعه در آن برقرار مى گردد. این شبستان بسیار بزرگ مى باشد. مساحت کل صحن ، حرم و سایر مراکز وابسته حدود ده هزار متر مربع است . در حرم جمعا 114 اطاق وجود دارد که 64 اطاق آن در صحن بزرگ و بقیه در صحن دوم و حسینیه هاى اطراف است .




مقبره آن بانوى بزرگوار زینب کبرى علیهاالسلام در وسط حرم با ضریحى نقره اى و اطراف آن هشت ستون کاشیکارى شده که گنبد حرم بر آن استوار شده وجود دارد. دیوارهاى حرم مطهر تا نصف آن سنگ سفید و بقیه آئینه کارى بوده و جلوه اى از هنر و معمارى ایرانى اسلامى است . بناى داخل و خارج حرم و همچنین مناره ها و گنبد از حدود بیست سال پیش است ولى توسعه هاى اطراف صحن و تزئینات انها همگی از طرف جمهوری اسلامی درست شدهاست





ای زینب ای  شکوفه  گلزار  عاشقی              صبرت رهی گشوده به اسرار عاشقی




 



از خطبه ی بلیغ  تو  عالم  شنیده اند               شور  حماسه ی تو  و  تکرار  عاشقی




 



صدها دل است بسته به بند کلام  تو               فاتح ترین ، به  عرصه ی پیکار عاشقی




 



پنداشتم که اول آسودگیست  عشق               پندار  من  به  باد شد  از کار  عاشقی




 



وقتی به بند دیدمت ای عاشق غریب              چون  لاله های  تشنه و تبدار عاشقی




 



فردا به دامنت برسد کاش لحظه  ای              دستی  چنین تهی  و  خریدار عاشقی



نوشته شده توسط : سعید گنج خانی

نظرات ديگران [ نظر]


مرجعیت‌ شیخ‌ مفید در غیبت‌ کبری‌ 413( ه.ق)

دوشنبه 86 آذر 19 ساعت 12:30 عصر
  <محمد بن‌ محمد بن‌ نعمان> مشهور و ملقب‌ به‌ شیخ‌ مفید به‌ سال‌ 336 هجری‌ قمری‌ در حوالی‌ شهر بغداد از یک‌ خانواده‌ اصیل‌ در تشیع‌ چشم‌ به‌ جهان‌ گشود. پدرش‌ در واسط‌ یکی‌ از شهرهای‌ عراق‌ زندگی‌ می‌کرد و به‌ آموزگاری‌ قرآن‌ و معارف‌ دین‌ مشغول‌ بود و توسط‌ بدخواهان‌ در عکبری‌ به‌ شهادت‌ رسید. خانواده‌ مفید مورد احترام‌ عضدالدوله‌ دیلمی‌ حاکم‌ شیعی‌ ایرانی‌ ‌بود به‌ طوری‌ که‌ عضدالدوله‌ به‌ دیدار این‌ خانواده‌ می‌شتافت. پدر شیخ‌ مفید او را به‌ تحصیل‌ معارف‌ و علوم‌ دین‌ اسلام‌ تشویق‌ و ترغیب‌ می‌کرد. شیخ‌ مفید حافظه‌ و قدرت‌ تحلیل‌ بالایی‌ داشت‌ و به‌ سرعت‌ بین‌ طلبه‌های‌ شیعه‌ و سنی‌ از شهرت‌ فراوانی‌ برخوردار شد.
    
    _ اساتید و تحصیلات‌ مفید
    از معروف‌ترین‌ اساتید فقهی‌ مفید مرحوم‌ <حسین‌ بن‌ ابی‌عقیل> ملقب‌ به‌ حذا (کفاش) و معروف‌ به‌ ابی‌عقیل‌ عمانی‌ است. او از مقدم‌ترین‌ فقهای‌ شیعه‌ سال‌های‌ آغازین‌ عصر غیبت‌ کبری‌ است. او‌ نخستین‌ کسی‌ است‌ که‌ در عصر اول‌ غیبت‌ کبری‌ علم‌ فقه‌ را برپایه‌ دیدگاه‌ شیعه‌ به‌ طور منظم‌ و مهذب‌ تدوین‌ کرده‌ است‌ و روش‌ اجتهاد و استنباط‌ احکام‌ فقهی‌ را در عصر غیبت‌ کبری‌ مبتنی‌ بر اصول‌ و ادله‌ امامیه‌ ارائه‌ داده‌ است‌ .گفته‌ می‌شود او یمنی‌ است‌ و عمان‌ از سواحل‌ دریای‌ یمن‌ است. تاریخ‌ وفات‌ او معلوم‌ نیست‌ وعنوان‌ کتاب‌ خاصی‌ از او در فقه‌ نامبرده‌ نمی‌شود؛ ولی‌ آرای‌ فقهی‌ ابن‌ ابی‌عقیل‌ عمانی‌ در فقه‌ زیاد نقل‌ می‌شود. احتمال‌ داده‌ می‌شود وفات‌ او در نیمه‌ اول‌ قرن‌ چهارم‌ حدود سال‌های‌ 330 تا 350 هجری‌ بوده است. دومین‌ استاد معروف‌ شیخ‌ مفید، مرحوم‌ <ابن‌ جنید اسکافی> است. او نیز از فرزانگان‌ شیعه‌ است‌ که‌ در عصر اختناق‌ حکومت‌ عباسیان‌ در عراق‌ بدون‌ هیچ‌ گونه‌ ادعا و توقع‌ شروع‌ به‌ تحقیق‌ و تدریس‌ در علم‌ فقه‌ اهل‌ بیت‌ (ع) کرد و شاگردان‌ بزرگی‌ را چون‌ شیخ‌ مفید تربیت‌ کرد. ابوعلی‌ محمد بن‌ احمد بن‌ جنید اسکافی‌ متعلق‌ به‌ محله‌ اسکاف‌ بین‌ بصره‌ و نهروان‌ است. نجاشی‌ در کتاب‌ رجال‌ خود می‌نویسد از برخی‌ از مشایخ‌ خود شنیدم‌ که‌ نزد ابن‌ جنید اسکافی‌ مال‌ و شمشیری‌ از حضرت‌ امام‌ زمان‌ (ع) بود که‌ به‌ هنگام‌ مرگ‌ درباره‌ آنها وصیت‌ کرده‌ بود ولی‌ بعد ضایع‌ شدند. نقل‌ شده‌ است‌ آثار علمی‌ ابن‌ جنید به‌ پنجاه‌ کتاب‌ می‌رسد ولی‌ هم‌اکنون‌ کتاب‌ فقهی‌ <معنون> به‌ عنوان‌ متعلق‌ به‌ ایشان‌ در دسترس‌ نیست. آرای‌ فقهی‌ ابن‌ جنید همواره‌ در فقه‌ مطرح‌ بوده‌ است‌. فقهای‌ شیعه‌ از ابن‌ جنید و ابن‌ ابی‌ عقیل‌ به‌ عنوان‌ <قد یمین> یاد می‌کنند. از معروف‌ترین‌ اساتید شیخ‌ مفید، <شیخ‌ صدوق> اولین‌ مرجع‌ شیعه‌ در عصر غیبت‌ کبری‌ است‌ که‌ بحث‌ آن‌ گذشت. از اساتید دیگر معروف‌ شیخ‌ مفید، <شیخ‌ ابوالقاسم، جعفر بن‌ محمد بن‌ جعفر بن‌ موسی‌ بن‌ مسرور بن‌ قولویه‌ قمی> از راویان‌ مشهور شیعه‌ نیمه‌ دوم‌ قرن‌ چهارم‌ هجری‌ است. شیخ‌ مفید از استاد خود جعفر قولویه‌ بهره‌های‌ فراوانی‌ در علم‌ حدیث‌ برده‌ است. تالیفات‌ زیادی‌ از جعفر قولویه‌ قمی‌ نقل‌ شده‌ است‌ که‌ مشهورترین‌ آنها کتاب‌ کامل‌ <الزیارات> است. استاد شیخ‌ مفید در سال‌ 367 هجری‌ به‌ دیار باقی‌ ارتحال‌ کرد. مرحوم‌ <شیخ‌ حسین‌ نوری> در خاتمه‌ کتاب‌ مستدرک‌ پنجاه‌ تن‌ از استادان‌ مفید را نام‌ می‌برد که‌ بدون‌ در نظر گرفتن‌ مرزهای‌ سیاسی‌ کنونی‌ شخصیت‌های‌ علمی، سیاسی‌ ایران‌ و عراق‌ به‌ چشم‌ می‌خورند که‌ مشهورترین‌ آنها از ایران‌ جعفر قولویه‌ قمی‌ و محمد صدوق‌ قمی‌ و از عراق‌ ابی‌ جنید اسکافی‌ و از یمن‌ ابن‌ عقیل‌ عمانی‌ است.
    
    _ آثار علمی‌ شیخ‌ مفید
    شیخ‌ مفید از چهره‌های‌ بسیار درخشان‌ شیعه‌ در جهان‌ اسلام‌ است. ابوعلی‌ جعفری‌ داماد شیخ‌ مفید نقل‌ می‌کند که‌ مفید شب‌ها مختصر می‌خوابید و اکثر وقت‌ها را به‌ نماز یا تلاوت‌ قرآن‌ یا مطالعه‌ می‌گذرانید. شیخ‌ مفید بزرگ‌ترین‌ دانشگاه‌ علوم‌ انسانی‌ را در بغداد تاسیس‌ کرد و شاگردان‌ زیادی‌ را دانشمند و محقق‌ تربیت‌ کرد؛ او دوازده‌ اثر فقهی: -1 احکام‌ النساء -2 العویص‌ -3 المسائل‌ السرویه‌ -4 المسائل‌ الصاغانیه‌ -5 المسائل‌ الطوسیه‌ -6 المسح‌ علی‌ الرجلین‌ -7 المقنعه‌ -8 جوابات‌ اهل‌ الموصل‌ -9 خلاصه‌الایجاز -10 ذبائح‌ اهل‌ الکتاب‌ -11 رساله‌ فی‌المتعه‌ -12 رساله‌ فی‌ المهر را تالیف‌ کرد. او همچنین‌ دوازده‌ اثر در علم‌ حدیث‌ تالیف‌ کرد و کتاب‌ ارزشمند التذکره باصول‌الفقه‌ را برای‌ تنظیم‌ مباحث‌ اصولی‌ تالیف‌ کرد؛ مرکز علمی‌ فرهنگی‌ شیخ‌ مفید در بغداد توجه‌ جهان‌ اسلام‌ به‌ ویژه‌ شیعیان‌ را به‌ خود جلب‌ کرد و جوانان‌ پر شور و پاکباخته‌ شیعه‌ را از اقصی‌ نقاط‌ سرزمین‌های‌ دور و نزدیک‌ به‌ بغداد جذب‌ کرد تا در محضر درس‌ او حاضر شوند و نتیجه‌ چنین‌ حرکت‌ فرهنگی‌ و مرجعیت‌ دینی‌ آثار درخشان‌ و میراث‌ ماندگار شیعیان‌ و جهان‌ اسلام‌ شد؛ این‌ در حالی‌ بود که‌ حکومت‌ عباسیان‌ در عراق‌ به‌ فساد و حکومت‌ آل‌بویه‌ در ایران‌ به‌ جنگ‌ها و فتح‌ها مشغول‌ بودند و حکومت‌های‌ ایران‌ و عراق‌ معاصر با مرجعیت‌ شیخ‌ مفید را در شماره‌ بعد بخوانید
    
    

نوشته شده توسط : سعید گنج خانی

نظرات ديگران [ نظر]


حکمت غیبت

دوشنبه 86 آذر 12 ساعت 12:0 عصر
 

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا ابا صالح المهدی

حکمت غیبت

  باید بدانیم غیبت حضرت ولی عصر(عج) طبق تقدیری است که از جانب خدای سبحان مقدر شده و حکمت هایی دارد، شاید یکی از علتها مساعد نبودن موقعیت زمانی باشد، همان طور که پیامبران برای ارشاد امت خود قیام کرده ولی به علت جهالت آنان با خطرهای جدی مواجه شدند و بالاجبار از امت خویش دوری گزیدند؛ مانند حضرت رسول اکرم(ص) که از ترس جان خود، مدتی را در شعب ابوطالب عموی بزرگوارشان گذراندند.

 

   حضرت ادریس(ع) نیز مدت بیست سال از ترس امت گمراه خود که دعوت او را رد کرده بودند غیبت کردند. حضرت موسی(ع) هم مدتی را دور از امت خویش سپری کردند به امید آن که فرصتی پیش آید تا ایشان بتوانند حق را احقاق کرده و باطل را ریشه کن نمایند.

 

   اصولا انبیا و اولیا هدفشان به اجرا گذاشتن قانون الهی بوده است، به همین دلیل برای حفظ جان خود سعی می کردند تا در زمان مناسب به اهداف خود دست پیدا کرده و سپس تسلیم سرنوشت شوند.

 

   خداوند متعال نیز حضرت مهدی(عج) را برای ریشه کردن هر نوع ظلم و ستم حاکم ذخیره کرده و آن حضرت را تا فرا رسیدن اجل حتمی از بلا محفوظ خواهند داشت و بر خلاف گذشته، ستمگران کوچک و بزرگ فرصتی نخواهند یافت تا خدشه ای به وجود نازنین آن یگانه حجت عالم وارد سازند.

 

   دلیل دیگری که می توان برای غیبت ایشان قایل شد، کثرت گناه و عدم اتحاد و انسجام در میان مسلمانان جهان است، و دیگر، عدم شناخت و نداشتن اطلاعات لازم در مورد آن سرور که سبب تاخیر در ظهور می شود، و علت دیگری که می توان در مورد غیبت در نظر گرفت، عدم شایستگی و توبه عده ای از افراد و طلب نکردن آن حضرت از جانب خدای منان است، در واقع هر حرکت سویی، سبب تاخیر در ظهور می شود و هر چه غیبت به تاخیر افتد مصیبت و گرفتاریهای مردم جهان هم بیشتر خواهد شد.

 

   علت دیگری برای غیبت حضرت مهدی(عج) آزمایش همگان است که خداوند برای دوست و دشمن قرار داده است و بدون شک غیبت آن حضرت تا پایان آزمایشات الهی و احقاق نتیجه باقی خواهد ماند.

 

   در غیبت، نعمانی از محمد بن خلاد روایت می کند که گفت: از حضرت موسی کاظم(ع) شنیدم که فرمود:

                            « احسب الناس ان یترکوا ان یقولو وهم لا یفتنون »

« آیا مردم گمان کردند که (خداوند) آنان را به حال خود می گذارد که بگویند ایمان آوردیم و امتحانی هم ندهند؟ »

 

   سپس (حضرت از من در مورد این آیه شریفه پرسید) مقصود چه امتحانی است؟ عرض کردم: قربانت گردم به نظر ما مقصود آزمایش در امر دین است. حضرت فرمود: « مانند طلا امتحان می شوند؛ همچون طلا خالص می گردند.»

 

   روایت است: خداوند مرگ و حیات را قرار داده تا مردم را امتحان کند و معلوم شود کدام یک از بندگان از حیث عمل بهتر هستند. باید توجه کرد که بر سر دوراهی ها و تردیدها، آن که مخالف هوای نفس و نزدیک به رضای الهی است انتخاب شود؛ زیرا امتحان سنت الهی است و همه در دنیا امتحان می شوند حتی بندگان خوب خدا.

 

   حضرت امیرالمومنین علی(ع) در این باره می فرمایند:

   « و حتی لا یبقی منکم الا کالکحل فی العین!. هیهات، هیهات، لا یکون فرجنا حتی یذهب الکدر و یبقی الصفو.»

   « تا از شما باقی نباشد جز به مقدار سرمه در چشم! هیهات، هیهات که فرج ما واقع نمی شود مگر بعد از آن که تیره ها از بین بروند و فقط صاف ها بمانند.»

 

امام جواد(ع) می فرمایند: « امام بعد از من، پسرم (امام هادی) است که امر او، امر من و گفته او، گفته من و اطاعت او، اطاعت من است و امام بعد از او پسرش حسن(امام حسن عسگری) است که امر او، امر پدرش، گفته او، گفته پدرش و اطاعت او، اطاعت پدرش می باشد (آنگاه امام جواد سکوت کردند) عرضه شد: ای فرزند رسول خدا! امام بعد از حسن کیست؟ (امام جواد) به شدت گریست و فرمود: بعد از حسن، پسر او قائم و منتَظر است.

   گفته شد: چرا به او «قائم» گفته می شود؟ فرمود: زیرا او بعد از آنکه یادش از بین می رود، قیام می کند و پس از آن که بیشتر قایلان به امامتش از اعتقاد خود بازگردند او ظهور می کند.

 

   گفته شد: چرا به او «منتَظر» می گویند؟ فرمود: زیرا برای او غیبتی طولانی هست که مومنان مخلص، ظهور او را انتظار می کشند و صاحبان شک او را انکار می کنند و منکران نام و یاد او را مسخره می نمایند، (بدانید) هر کس وقت تعیین کند دروغ می گوید، هرکس شتاب کند هلاک می شود، هرکس تسلیم اراده خدا شود نجات می یابد.»

 

   در حدیث دیگر نقل شده است:

« در قائم ما شش نشانه از شش پیامبر است: نشانه ای از حضرت نوح، نشانه ای از حضرت ابراهیم، نشانه ای از حضرت موسی، نشانه ای از حضرت عیسی، نشانه ای از حضرت ایوب و نشانه ای از حضرت محمد(ص).

نشانه اش از حضرت نوح، طول عمر اوست.

نشانه اش از حضرت ابراهیم، تولد پنهان و گوشه گیری او از مردمان است.

نشانه اش از حضرت موسی، مخفی بودن ولادت و غیبت اوست.

نشانه اش از حضرت عیسی، اختلاف مردم در حق اوست.

نشانه اش از حضرت ایوب، فرج بعد از شدت و گشایش بعد از گرفتاری است.

نشانه اش از حضرت محمد(ص)، خروج او با شمشیر است.»

 

   حضرت قائم(عج) در نامه ای به سفیرش محمد بن عثمان این چنین می نویسد:

« اما در مورد علت غیبت، خدای تبارک و تعالی می فرماید: ای کسانی که ایمان آورده اید! هرگز نپرسید از مسایلی که اگر فاش شود شما را اندوهگین سازد ... هر یک از پدران من، بیعتی از طاغوت های زمان به گردن داشتند ولی به هنگامی ظهور خواهم نمود که بیعت احدی از طاغوت ها به گردنم نباشد.

    اما کیفیت انتفاع مردم از وجود من ذر زمان غیبت همانند انتفاع آنان از خورشید است هنگامی که ابرهای تیره آن را بپوشاند، من امان برای اهل زمین هستم، همان طور که ستارگان امان برای اهل آسمان است،

   در مورد مسائلی که به شما سودی نخواهد داشت پرسش نکنید و در مورد آنچه برای شما بیان شده، خود را به زحمت نیندازید و در رابطه با تعجیل فرج، بسیار دعا کنید که فرج شما نیز به آن بسته است و سلام بر کسی که از هدایت پیروی کند.

 

 اللهم عجل لولیک الفرج

التماس دعا


نوشته شده توسط : سعید گنج خانی

نظرات ديگران [ نظر]


درد دلی با یاران سفرکرده

سه شنبه 86 آذر 6 ساعت 12:16 عصر

سخنی با شهیدان !

 

 

بچه کدوم هیئتی ؟مرجع تقلیدت کیه ؟تابع کدوم کانونی ؟


پا منبر کی می شینی ؟از کدوم مداح خوشت میاد ؟


چپی ؟ راستی ؟ میانه رویی ؟اصلا قرمزته یا آبیته ؟


با تعجب نگاه نکن یارسفرکرده ،


الآن قبل از اینکه از طرف بپرسن اسمت چیه ؟ اول همینا رو می پرسن ،

 

بعد تصمیم می گیرن که این آدم خوبیه یا نه ؟ اصلا این آدمه یا نه ؟

 

میتونن باهاش کار کنن یا نه؟

 

یا هنوزم مخش بو قرمه سبزی میده یعنی هنوز....ولش


ما بین خودمون وحدت نداریم ، دیگه چه برسه بین ما و شیعیان جهان ،

 

 بین ما و مسلمونای دنیا ، بین ما و مستضعفین غیر مسلمون دنیا !


اون وقت لابد انتظار دارید بریم فلسطین آزاد کنیم ؟ اسرائیل نابود کنیم ؟


شرمنده . . .


اول باید بچه همسایمون که با عقایدم مخالفه نابود کنم!


البته بچه همسایه که نه آقازاده هارو میگم

 

اره یاران سفر کرده من که منم با خودتون نبردید

 

شما همتون زیر پرچم هیئت امام حسین سینه زدید ،

 

همتون بچه کانون قائم آل محمد بودید ،

 

 دیگه فرقه ها و گروههای دیگه ایی نبود .


اصلا اینا رو ول کن ، بیا برات از خدایانمون بگم ، خدایی که ما ساختیمش !


شهیدجون میگما !


به جای اینکه خودمونو بکشیم بالا به خدا برسیم ، خدا رو آوردیم پایین !


خدایی که دیگه نمیشه دوسش داشت ،

 

از بس غریب و تک و تنها و محتاجش کردیم !


آهای جوونا ، خداتون تنهاست ، برید نماز بخونید دلشو خوش کنید !


آهای ملت ، خدا بی کسه ، همت کنید تعداد انگشتر عقیقتونو بیشتر کنید که

 

بگن طرفدارای خدا زیاد شدن !


غربت خدا شد این ؟ خوشحال کردن خدا اینطوره ؟


من تو نمازم به جا اینکه احساس بندگی کنم ، احساس ذلت کنم !


دیگه چطور دل ببندم به خدایی که من قراره با

 

دو سه رکعت نمازازغربت درش بیارم ؟

 

 چطور بگم توکلت علی الله در حالیکه تو دلم فکر میکنم

 

 استغفرالله خدا نیازمنده گریه و اشک و عبادت این و اونه ؟


خدای مشتی ما رو بردن،خدای بی نیاز ما رو که تحویل هم نگیره عشقه ،

 

چه طرفش بری چه نری یه سر سوزن براش فرقی نمی کنه ؟ . . .


چطور معشوق بشری حق ناز کردن داره و نیازش لذت داره ،

 

ذلیلش شدن شیرینه ،

 

 اما خدا باید خودش دنبال رضایت ما باشه اونم به این شکل؟

 

همینه که شماها شهید شدین !


تو شهید شدی وصیت کردی رو قبرت بنویسن : پر کاهی تقدیم آستان الهی


تو بودی که تو نمازات می لرزیدی که این خدا با این همه کبریا و

 

عظمتش قبول می کنه یا نه ؟


تو ترکش خوردی و بازم ته دلت اضطراب بود که اگه قبول نکنه چی ؟


تو بنده وار داد می زدی : مولای یا مولای

 

تو صادقانه شبای جمعه گفتی : من لی غیرک . . . ما که می گیم

 

من لک غیری . . . تو جز من کیو داری ، نه من جز تو!


شهید جون!


خیلی بد برا خدا مشتری جمع میکنیم . . . خیلی بد . . .


غافل از اینکه اصلا انسان طبعش قدرت مطلق طلبه ،

 

عاشق بی نیازی خداست ،

 

نه این خدایی که ما ساختیم . . . و چه بد ساختیم !

 

نمیدونم بااین اعتقادات امروزبازم شهادت نصیب ما میشه یا .....

 


نوشته شده توسط : سعید گنج خانی

نظرات ديگران [ نظر]


السلام علیک یا اباالصالح یا بقیه الله

 رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم):

«والذى بعثنى بالحق بشیراً لولم یبق من الدنیا الا یوم واحد، لطول الله ذلک الیوم حتى یخرج فیه ولدى المهدى، فینزل روح الله عیسى بن مریم فیصلى خلفه، وتشرق الارض بنور ربها، ویبلغ سلطانه المشرق والمغرب».

سوگند به آن کسى که مرا به حق براى بشارت (به رحمت خویش) مبعوث فرموده، اگر جز یک روز از عمر عالم باقى نماند، هرآینه خداوند آن روز را آن چنان طولانى سازد تا در آن روز فرزندم مهدى از پرده غیبت خارج گردد، سپس روح الله عیسى بن مریم نازل گردد و پشت سر او نماز گذارد، و زمین به نور پروردگارش (از ظلمتهاى ظلم و تاریکیهاى فساد و جهل) به روشنائى گرآید، و قدرت و حکومت او تا شرق و غرب عالم گسترش یابد.

ظهور مصلح در آخرالزمان اختصاص به دین مقدس اسلام و مذهب تشیع ندارد. بلکه در ادیان دیگر نیز از این  موضوع سخن بسیار گفته شده است.

در انجیل مرقس باب 13 چنین آمده است:

33- پس بر حذر باشید و بیدار شده و دعا کنید، زیرا که نمی دانید که آن وقت کی می شود.

34- مثل کسی که عازم شده خانه خود را واگذارد، و ملازمان خود را بر آن گماشته هر یکی را به شغلی خاص مقرر نماید و دربان را امر فرماید که بیدار بماند.

 

35- و بدین طور بیدار باشید زیرا نمی دانید که صاحب خانه کی می آید در شام، بانگ خروس و یا صبح.

 

36- مبادا ناگهان آمده شما را خفته یابد.

 

در کیش هندو و نیز در کتب پورانا شرح مفصلی درباره دوران آخر عصر کالی یعنی آخرالزمان آمده است.

 

در آیین زرتشتی، سوشیانت، مزدکیان، به منزله کریشنای برهمنان، بودای پنجم بودائیان، مسیح یهودیان، فارقلیط عیسویان و مهدی مسلمانان است.

 

در کتب مقدس هندوان آمده است که: در آخر زمان هنگامیکه تمامی دنیا پر از ظلم و فساد گشت شخصی بنام منصور ظهور می نماید که بر تمامی دنیا مستولی می گردد.او نسبت به تمامی افراد اعم از با ایمان و ناایمان شناخت داشته و همگی آنها را بسوی خدا دعوت می نماید. 

 

در کتب زرتشتیان در مورد مصلح جهانی اینطور آمده است :از سرزمین اعراب و از میان فرزندان هاشمی مردی ظهور می کند که با ارتش بزرگ و گسترده خود ادامه دهنده ی دین جد خود گشته و زمین را از عدل و داد پرمی کند. 

 

در کتاب تورات (18:20) عنوان شده که خداوند برای اسماعیل خیر و برکت فراوان قرار داده و نسل او را با 12 شاهزاده افزون می نماید که تبدیل به ملت بزرگی خواهند شد. 

 

در زبور نیز مصلح جهانی بدینگونه معرفی شده است:خداوند مرد وارسته ای را بر می گزیند که بر جهان مستولی می گردد و آرامش و سکون را برای همگان به ارمغان خواهد آورد.  

 

نکته ی قابل توجه در اینجا آن است که پیروان مذاهب مختلف بر این باورند  که مصلح جهانی از میان آنان خواهد بود؛ بعنوان نمونه طرفداران دین  زرتشت معتقد هستند، مصلح جهانی مردی از سرزمین فارس خواهد  بود.یهودیان نیز آن را از فرزندان بنی اسرائیل دانسته و مسیحیان ان را بر   مسلک خود می دانند و مسلمانان بر این باورند که مصلح جهانی از تبار  هاشمی و از نسل نبی اکرم (ص) می باشد.

 

با نگاهی دقیق تر به باورها و اعتقادات دیگر ادیان به این نکته می رسیم  که اعتقادات آنان با آنچه مسلمانان از آن به عنوان مصلح جهانی یاد می  کنند صدق می نماید؛ چرا که در میان اجداد حضرت مهدی (عج)  شهربانومادر سید ساجدین دختر یزدگرد سوم پادشاه عهد ساسانی ایران  وجود دارد که گفتار دین زرتشت را کامل می نماید.و از آنجائیکه هاشمیان  و بنی اسرائیل هر دو از نسل حضرت ابراهیم (ع) هستند پس گفتار  یهودیان   نیز می تواند صدق پیدا کند و از طرف دیگر می دانیم که مادر  حضرت مهدی (عج) نرجس خاتون از شاهزادگان و نوه ی قیصر روم می  باشند که بر دین مسیحیت بوده است.

 

                           

تویی مولا تمام هست و بودم تویی مولا همـه بـو د و نبــودم

بـرایت منتــــظر بـر در نشینم فـدای   تو تمــام هست و بـودم

بیا تا جـان خود ســازم فدایت بیا تا بشـــــنوم مولا صـــدایت 

اگر آیی اباصـــــالح بـه پیشم نمی ســـازم دگر مولا رهــایت 

بیا ای یوسف گمگـــشته مـا بیا ای منتـــــقم مهـــر دل آرا 

بپــوش پیراهن رزم حسین را نشــان عاشــقان ده قبــر زهرا  

زهجــران تو مـولا غمگـــسارم ز دوریت همیشه اشـــکبار

 بیا جان این حسین و جان زهـــرا بـرای دیدنت درانتظارم

ولادتش بر همه منتظران عدالت وحق پرستان مبارکباد

 

< src="http://www.parsquran.com/data/verse.php?lang=far" type=text/java> سوره 28, آیه 49
بگو پس اگر راست مى‏گویید کتابى از جانب خدا بیاورید که از این دو هدایت کننده‏تر باشد تا پیرویش کنم
+ نوشته شده در  جمعه 1385/06/17ساعت 13:44  توسط پرنده ای جامانده ازیاران  |  < type=text/java>GetBC(12); آرشیو نظرات

زیبایی عشق به سکوته نه فریاد

 
زیبایی عشق به تحمله نه خرُِِد  شدن و فرو ریختن

 
عشق یه کویره که عاشق تشنه 

 

با رویای سراب معشوق قدم به جلو میزاره

 

عشق سخن گفتن با  نگاهه عشق امید به رسیدن و ترس از نرسیدنه

 

وعشق را هیچکس معنا نکرد جزدرعمل

 

خوشا انانکه خود را فدای معشوق کردن ودراین راه

 

خونشان را دادند که  معنای عشق را بما بفهمانند


نوشته شده توسط : سعید گنج خانی

نظرات ديگران [ نظر]


مهدی

سه شنبه 86 آذر 6 ساعت 12:12 عصر
ای گل پنهان شده مهدی بیا ............ نیمه شعبان شده مهدی بیا


قیامت قامت و قدت قیامت

قیامت می کند آن قدوقامت

موذن گر ببیند قامتت را

به قد قامت بماند تا قیامت


میلاد یگانه منجی بشریت مبارک باد

نوشته شده توسط : سعید گنج خانی

نظرات ديگران [ نظر]


پیرهای جوان

پنج شنبه 86 آبان 10 ساعت 11:35 صبح
پیرهای جوان

من همیشه از این که پیر شوم وحشت داشته‌ام. حتی فکر این که در تمام روز باید به در و دیوار خیره شوم و یا به تماشای تلویزیون بپردازم، ناراحتم می‌کند. سال گذشته در روز سالمندان به خودم گفتم: به همسایه جدیدم که پیرمردی بازنشسته است سری زنم. پیرمرد بیچاره یکی دو سالی است که همسرش را از دست داده و واقعا تنها است. برای این کار کمی شیرینی پختم و سرزده به دیدنش رفتم تا او را خوشحال کنم. وقتی زنگ در را زدم، پیرمرد با لباس ورزشی جلوی در ظاهر شد. ظاهر بسیار پیر و فرسوده‌ای داشت ، ولی درخشش چشمانش حیرت‌انگیز بود وقتی خودم را معرفی کردم. گفت: واقعا خوشحالم کردی، اما متاسفم که نمی‌توانم تو را به داخل خانه دعوت کنم. چون ساعت دو بعدازظهر در باشگاه با دوستانم قرار دارم. امروز مسابقه نیمه نهایی تنیس است و باید کمی زودتر به آن جا بروم.


با قیافه‌ای متعجب گفتم: «اشکالی ندارد برای‌تان کمی پای سیب پخته‌ام که ...» حرفم را قطع کرد و در حالی که جعبه شیرینی را از دستم می‌قاپید گفت: «واقعا متشکرم این همان چیزی است که فردا برای کوهنوردی لازم داشتم.»


گفتم: «از دیدارتان خوشحال شدم راستی شما می‌دانید مادربزرگ منزل است یا نه؟!»


مادربزرگ ، در واقع مادربزرگ حقیقی من نیست. او خانم مسنی است که در همسایگی ما زندگی می‌کند و همه همسایه‌ها او را مادربزرگ صدا می‌کنند.


پیرمرد جواب داد: «فکر نکنم ، امشب قرار است به همراه مادربزرگ و بقیه ی دوستان به یک میهمانی برویم. فکر می‌کنم که الان برای خرید رفته باشد. «با قیافه‌ای حیرت زده در حالی که روز خوبی را برای او آرزو می‌کردم از پیرمرد جدا شدم.


 از کودکی اخلاق خاصی داشتم که به آسانی از انجام کاری ناامید نمی‌شوم. من مصمم بودم که امروز به دیدن یک فرد سالخورده بروم. به دختر خاله ی مادرم که 83 سال دارد زنگ زدم . دخترش جواب داد که به دیدن خواهرم رفته که فعلا به علت بیماری در بیمارستان است. به عمه 74 ساله‌ام زنگ زدم که به همراه شوهرش برای تعطیلات به چین رفته بود. به عموی شوهرم که 79 سال دارد تلفن کردم و فهمیدم که بعد از فوت همسرش، دوباره ازدواج کرده و به همراه همسر 61 ساله‌‌اش به ماه عسل رفته است! بالاخره به یاد دوستم افتادم. او یک راهبه بود که در دبستان، معلم کلاس سوم من بود. او در خانه بازنشستگان ویژه راهبه‌ها زندگی می‌کرد. چند سالی می‌شد که او را ندیده بودم. به آن مرکز  تلفن زدم و پرسیدم: می‌توانم با او صحبت کنم؟ تلفنچی کمی فکر کرد و گفت: او این هفته به همراه گروه گشت و سیاحت به مسافرت رفته است.


نمی‌دانستم چه باید بگویم. فقط یک چیز را فهمیدم، هیچ کدام از این‌ها به ویژه آن پیرمرد و دوستم ، معنای سالخوردگی را نفهمیده‌اند! من هم تصمیم دارم، دیگر چیزی درباره آن ندانم.



نوشته شده توسط : سعید گنج خانی

نظرات ديگران [ نظر]


   1   2      >
:لیست کامل یاداشت ها  :